آقای حیدری
28 اردیبهشت 1394
روزهای اول بود که خدمت این مرد الهی (حضرت آیه الله بهاء الدینی) تشرف پیدا کردم. نماز مغرب را اقتدا کرده بودم. ولی در همان رکعت اول نماز نمی دانم چه شد افکاری مرا به خود مشغول کرد ونماز و حمد وسوره ورکوع و سجود افعالی بود که چون دستگاه اتوماتیک و خود کار انجام می شد. تا پایان نماز مغرب این سردر گمی دامنگیرم بود.
به محض اینکه آقا سلام نماز را داد، صدا زد: فلانی، عرض کردم بله. فرمود: این نماز نیست که ما می خوانیم. گفتم: بله آقا حق با شماست. دیگر ایشان چیزی نفرمود، من هم چیزی نگفتم و دیگر هم به روی من نیاورد.