وفاق اجتماعی
وقتی می پرسیم«شاخصه های وفاق اجتماعی در جمهوری اسلامی چیست؟»باید توجه داشت که جمهوری اسلامی خود معلول و نتیجه یک وفاق اجتماعی است نه علت آن، و بنابراین، درست تر آن است که بپرسیم «علت تکوین وفاق اجتماعی بر حکومت جمهوری اسلامی چیست؟» و قبل از این سؤال،باید از چگونگی تکوین وفاق اجتماعی سؤال کرد، چرا که ممکن است حکومتی که معلول یک وفاق اجتماعی نیست بر سر کار باشد- چنان که رژیم شاهنشاهی لایران چنین بود- و در حالتی دیگر، ممکن است که مردم به امری معینی – که بعدها به صورت شاخصه ای برای وفاق اجتماعی ظهور کند- اتحاد و اتفاق و اجتماع پیدا کنند، حال آن که امرپیش از این قرار داد نشده باشد و یا از جانب حکومتی که بر سر کار است مورد تایید نباشد، چنان که مردم ایران امام امت(قدس سره) به وفاق رسیده بودند، حال آن که حضرت او هنوز در تبعید بود.
باید توجه داشت که هرچه عموم مردم بر آن اتفاق یابند لزوما حقیقت و عدالت نخواهد بود واکثریت آرا ضرورتا متمایل به جانب حق و عدالت نیست، چنان که در دوران رایش سوم، راسیسم هیتلر امری بود که اکثریت مردم آلمان بر آن به اتفاق رسیده بودند. رای اکثریت مردم لزوما «محترم» نیست و اگر قاعده حکومت ها بر این قرارگرفته است، نه به آن دلیل است که وفاق اجتماعی بر امری معین، میزان (تشخیص) حق از باطل است، بلکه به آن علت است که توافق اجتماعی لازم ایجاد و بقای حکومت هاست. حکومت اگر غضب نشده باشد، عهدی است که عموم مردم با حاکمان بسته اند و به همین علت هم این توقع وجود دارد که در صورت وقوع جنگ، مردم داوطلبانه حضور یابند و عهدی را که بسته اند پاس دارند.
سخن مولا در خطبه شقشقیه که می فرمودند: … لولا حضور الحضر و قیام الحجه بوجود ناصر، و ما اخذ الله علی العلما ان لا یقروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها بیان گر این حقیقت است که وجوب فبول خلاف درباره حضرت مولا علی علیه السلام به اجتماع این سه امر باز می گردد: بیعت کردن مردم، وجود نصرت کنندگان و پیمانی که خداوند از علما گرفته است برای یاری مظلومان؛ حال آن که خلافت حق مطلق او بود.
درباره کیفیت تکوین وفاق اجتماعی نیز باید گفت که اگر چه عوامل بیرونی – همچون تبلیغات و…- می تواند در رساندن مردمان به یک توافق اجتماعی موثر باشد، اما اصل همان تحول درونی است که باید اتفاق بیفتد. تا این تحول درونی روی ندهد، عموم مردم بر یک امر واحد اجتماعی و اتفاق نمی یابند وشاخصه های وفاق اجتماعی نیز خواه ناخواه همان اموری خواهند بود که مردمان بر آن به اتفاق رسیده اند.
تنها توافق اجتماعی ماندگار دین است، اگر چه تجربه نشان داده است که امور دیگری نیز می توانند برای مدتی کوتاه مردمان را به اتحاد و اتفاق و اتخاذ یک طریق و یا حکومت واحد راهبر شوند. تمدن غرب، حکومت های ناسیونالیستی و انقلاب کمونیستی روسیه شواهدی در تایید این مدعا هستند که اگر چه وفاق اجتماعی می تواند بر مغایر و حتی متضاد با «حکم فطرت وعهد ازلی انسان»- یعنی الست بربکم قالو بلی- واقع شود، اما جز برای مدتی کوتاه پایدار نیست. تمدن غرب در حال فروپاشی است و این فروپاشی است و این فروپاشی نیز سیر تکوینی از درون به سوی بیرون دارد، نه بلعکس ؛ یعنی تحول انفسی انسان ها در رویکرد دوباره به عالم معنویت است که مبدا این فروپاشی- که به سرعت مراحل تکوین خود را طی می کند- واقع شده است.
احزاب نیز بر اساس توافق های جمعی ایدئولوژیک تاسیس می شوند، اما به مصداق کل حزب بما لدیهم فرحون، کار حزب بازی به گروه گرایی و ترجیح منافع حزب بر حقیقت می انجامد، و به این معنا در همینروزگار ما در همین روزهای حاضر، عملکرد هر دو جناح سیاسی متقابل – راست وچپ- شاهدی است بر این مدعا که یک حزب، خواناخواه، منافع حزبی خود را بر حقیقت ترجیح خواهد داد، مگر آن که چنین فرض کنیم که منافع یک حزب بتواند مساوق با حق و عدالت باشد که حتی در بهترین شرایط نیز امکان وقوع چنین امری به چشم عقل و منطق مستبعد می نماید.
شریعت ظاهر دین است وحضرت امام امت(قدس سره)نه فقط عامل به شریعت که مظهر کامل حقیقت دین بود. وفاق اجتماعی بر محور دین نمی تواند در نسبت با شریعت که ظاهر دین است به وجود بیاید؛ وفاق اجتماعی باید در نسبت با حقیقت دین ایجاد شود که ولایت ولایت است. اگر درباره نماز گفته اند که تاسیس حکومت اسلامی برای اقامه نماز است. اگر گفته اند، چرا که نماز حقیقت دین را محفوظ می دارد وچنان چه همین نماز است، راست گفته اند، چرا که نماز حقیقت دین را محفوظ می دارد و چنان چه همین حقیقت خویش را گم کند و در ظواهر تشریعی نماز تحجر پیدا کند، هیچ گرهی را باز نخواهد کرد، چنان که درعربستان سعودی نکرده است. در عربستان سعودی در اوقات نماز مردم را به ضرب بانوان و شلاق به مساجد می رانند، اما این نه تنها نمازی نیست که بتواند شیطان را براند، بلکه نقابی است که شیطان هم در پس آن پنهان می شود – و شده است. پس وفاق اجتماعی مردمان نیست به ظاهر شریعت بیهوده است و دین را در جامعه تحقق نخواهد بخشید. باطن شریعت است که می تواند«امت واحد» را که مصداق وفاق اجتماعی مردمان بر یک دین است، متحقق سازد.
رویکرد به ولایت فقها مقتضای فطرت دین داری است و این این امری است فراتر از مباحث فقهی گوناگونی که در رد و یا اثبات ولایت فقها انجام می گیرد. انسان دین دار یا خود به اجتهاد رسیده است و یا از آنان که عالم به دین هستند تبعیت می کند واین وفاق اجتماعی امری است ملازم با دین داری.
ذکر این نکته لازم است که حکومت دینی تا هنگامی پابر جاست که روحانیت والیان حکومت باقی است. نظام اسلامی جسمی است که باید قابل روح دین باشد و اگر روحانیت دین اسلام در جسمانیت نظام حکومتی که خود را بدل از شریعت محسوب می دارد استحاله پیدا کند، حفظ چنین نظامی آن غرض اولیه و اصلی را که تاسیس حکومتی دینی بود نقض خواهد کرد.والیان حکومت اسلامی باید تا آن جا که ممکن است تشبیه به رسول الله صل الله علیه واله وسلم پیدا کنند وتنها در همین صورت است که خواهند توانست ظاهر عالم جدید را باطن دین اسلام جمع کنند و اگر نه، خود مرغوب و مفتون غرب خواهند شد وطعمه شیاطینی که دام خویش را بر ظاهر شریعت گسترده اند وبنابراین، وفاق اجتماعی بر ولایت فقها تا هنگامی پا برجا خواهد بود که فقها و والیان حکومت خود را مصداق حقیقی فقیه و ولی حفظ کرده اند و اگر نه، این ولایت خود به خود اسقاط خواهد شد.
نباید پنداشت که گرایش های ملی از هر نوع منافی وفاق اجتماعی ما بر ولایت فقیه و شریعت اسلام هستند. دین دارترین مردمان وطن دوست ترین مردمان اند وحب الوطن من الایمان صدق محض است. تمامیت ملی ما را نیز در جنگ هشت ساله مومن ترین مردمان به دین اسلام حفظ کردند. داعیان ملی گرایی در جست وجوی سوراخ هایی برای فرار از ولایت مطلق هستند واین بهانه را پیش کشیده اند. هویت فرهنگی این امت نیز در عین آن که نسبتی با فرهنگ جهانی دارد و نسبتی دیگر با فرهنگ های محلی و بومی، معین و مستقل است و روشن فکران غرب زده به جای آن که سرگردانی خود را به این امت نسبت دهند باید در اندیشه علاج خویش از التقاط فرهنگی برآیند.
وفاق اجتماعی بر دشمنی با ابلیس اکبر – آمریکای جهان خوار و قداره بند – نیز امری متحقق است، مشروط بر این که مردمان صادقانه از قواعد جدید این مبارزه آگاه شوند. سیاست های خارجی جمهوری اسلامی، بدون رودربایسی، گرفتار عدم تشخیص و حیرانی است و مردم ایران در طول سال هایی که ار پیروزی انقلاب می گذرد آموخته اند که واقعیت را در عمل بجویند، نه در سخن. البته نمی توان انکار کرد که عالم سیاست پیچیدگی های خاص خویش را دارد و عامه مردم نیز از پیچیدگی گریزان اند وبنابراین، شاید امکان نداشته باشد که مردمان در عالم پیچیده سیاست خارجی ورود پیدا کنند، اما آنها صداقت را در می یابند واگر تا کنون نیز با وجود همه معضلات کمرشکن بر مبارزه پای می فشارند شاید علتی جز این نداشته باشد.
آغازی بر یک پایان؛سید مرتضی آوینی