صبر وشکیبایی در مقابل جنازه سوخته برادر
همه ما می گوئیم صبر وشکیبایی در مقابل شدائد وسختی ها اما چقدر در زمان عمل بتوانیم طاقت بیاریم ودر مقابل مشکلات صبر وتحمل داشته باشیم واز هر چه قسمت ماست خداوند را شکر گذاریم خود خدا می داند وبس .
در طول زندگی ام افراد بسیاری دیده ام که در مقابل مشکلات کوچک وبزرگ سر خم نکردند اما این یکی را برادر بزرگوارم سرهنگ پاسدار حاج یونس محسن پور که افتخار ذاکری اهل بیتعلیه السلام را دارد برایم گفته ندایده ام ونه تا کنون شنیده ام.
با دلدادگان
یه نگاه ، یه دنیا حرف
دلدادگی
روایتی از دلدادگی شهید علی حیدری به امام حسین علیه السلام
ماجرای عشق شهدای مابه ساحت مقدس آقا اباعبدالله علیه السلام چیزی نیست که باهمین چندصفحه کاغذ به اتمام برسد.رزمندگان مابا پیوستن به جرگه عاشقان کربلا،حسینی شدندوتااوج آسمانها بالا رفتند.واین راز ماندگاری آنهاست.
من به سرچشمه ی خورشید نه خود بردم راه
ذره ای بودم ومهرتومرابالا برد
شهید علی اکبر الوندی
روایتی از دلداگی شهیدعلی اکبرالوندی به امام حسین علیه السلام
می گویند شب جمعه به زیارت اهل قبور بروید ارواح مومنان دراین موقع آزادهستند.لذازیارت اهل قبوردراین زمان مستحب است.من هم براین اساس غروب روز پنج شنبه باسختی بسیار راهی بهشت زهرامی شدم.شبهای جمعه راکنار مزار پسرم می ماندم.سالهای اول جنگ بود.من می رفتم ودرتاریکی شب جمعه برمی گشتم.دلخوشی من مادر به این بود که شب جمعه کنارفرزندم باشم.تااینکه یک شب جمعه وقتی به خانه برگشتم وخوابیدم بلافاصله پسرم، علی اکبررادیدم !بسیارزیباتر ازقبل شده بود.باخوشحالی به استقبالش رفتم.علی اکبرکنارم نشست وباادب سلام واحوالپرسی کرد.بعدازکمی صحبت به من گفت:مادر،خواهشی ازشمادارم!می شودشما شب های جمعه سر مزار من نیایید؟!با تعجب گفتم برای چه؟من خیلی سختی می کشم تاخودم رابه بهشت زهرا برسانم وقتی هوا تاریک میشه باهزار بدبختی برمی گردم. پسرم بی مقدمه ادامه داد:مادر،آخه شب جمعه که می شود من باهمه شهدا میریم خدمت آقا ابا عبدالله علیه السلام درکربلا.نمی دونی چه حالیه،همه دور آقا حلقه می زنند….. اما همین که می خوام کنارآقادرمیان جمع شهدابنشینم،مولای مابه من میفرماید: