داستان کوتاه ازاوج عشق ودلدادگی
xt-align: justify;">
: "Arial","sans-serif"; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-bidi-font-family: Arial; mso-bidi-theme-font: minor-bidi;" lang="FA">درجنگ صفین تیری بر ران مقدّس امیرالمؤنین(ع) وارد شد. هر چه تلاش کردند که آن را از ران حضرت خارج
کنند؛از شدّت دردی که برایشان مستولی می شد؛نتوانستند.
خدمت امام حسن (ع)جریان راعرض کردند.ایشان فرمودند:«صبرکنیدتاپدرم به نماز بایستد؛زیرا درآن حال چنان
ازخود بی خود می شودکه به هیچ چیز توجّه نمی کند.»به دستورحضرت مجتبیٰ(ع)درآن حال تیررا خارج
کردند.بعد ازنماز،حضرت علی (ع)متوجه شد خون ازپای مقدّسش جاری است.پرسید:«چه شد؟»عرض
کردند:« تیررادرحال نمازازپای شمابیرون کشیدیم.»ازاین روایت ومشابه آن این طوربرداشت می شودکه:اولیای
بزرگ الهی،درحال عبادت چنان دراوج عشق ودلدادگی به ذات مقدّس پروردگارمستغرق درانوارجمال وجلال اومی
گردندکه ازخودبی خودشده وخودراازیادمی برند.
دراحوال شاگردان مکتب مولاامیرالمؤمنین(ع)این گونه عشق ورزی هاودلدادگی هافراوان است،به ویژه درنمازهای
عاشقانه ی رهبرمعظّم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای وعارف زاهد معاصرِحضرت ایت الله بهجت ازاین نمونه است.
تومست خودیّ وماهمه مست به تو
توهست خودیّ وماهمه هست به تو
تانسبت مابه توبودازهمه روی
دادیم ازاین سبب همه دست به تو(1)
1.دیوان شمس مغربی