حدیث نفس
ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة
چوپانی بر اتفاق روزگار به وزارت رسید، و نزد امیر، منزلتی یافت، بامدادان قبل از شروع کار به اتاقی می رفت ودر آن بر روی خود می بست و ساعتی به خلوت می گذاراند، آن گاه به دنبال امور خود می رفت.
عده ای که به مقام وی حسادت می کردند پیش امیر چنین گزارش دادند که وزیر در آن اتاق گنجی نهان کرده است.
امیر تصمیم گرفت بداند در آن خلوتخانه چیست، روزی به ناگاه از پس وزیر به آن خانه در آمد و او را دید که پوستینی برتن کرده و عصا چوپانان به دست گرفته است و آواز چوپانان می خواند.
امیر، سخت به حیرت افتاد و پرسید: این چه حالی است که داری؟ وزیر گفت این کار هر روز من است تا گذشته خویش را فراموش نکنم؛ زیرا شنیده ام، هر که روزگار ضعف خویش به یاد آورد، در وقت توانگری مغرور نگردد. امیر، انگشتری خود به انگشت وی کرد و گفت: تاکنون وزیر بودی اکنون امیری.
قال امیرالمومنین علیه السلام:
من کان فی نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ
هرکه واعظی درونی داشته باشد، او را ازجانب خداوند نگهبانی است.