چگونه خدا را برای کودکان معرفی کنیم.
معمولاً کودکان از سن سه سالگي با نام خدا آشنا مي شوند در اين سن کودکان از سطح تفکر بسيار ابتدايي برخوردارند و تنها مسائل محسوس را درک مي کنند بنابراين بسياري از کودکان خداوند را به صورت يک انسان تصور مي کنند. پرسشهايي مثل خدا کجاست؟چه ميخورد؟ و… ناشي از همين تصوير کودکانه است.
شکایت از شوهر برای لباس
زنی به شوهر خود می گفت: هرگز حاضر نیستم از منزل بیرون بروم و همچنین حاضر نیستم که کسی به خانه ما بیاید
وقتی که شوهرش از علت پرسید، در جواب گفت برای آنکه من لباس مناسبی ندارم که با دیگران نشست و برخاست داشته باشم، شوهر که از مال دنیا دستش تهی بود و نمی توانست بیش از آن اندازه به وضع زندگی برسد، گفت: لازم است یک قصه ای را برایت نقل کنم و آن قصه این است.
شنیدم تاجری با همسرش به قم مشرف شد تا در ضمن زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها، محضر آیه الله العظمی آقای صدر را که از مراجع معظم تقلید بود درک کند، تاجر وقتی که به منزل مسکونی آیه الله صدر رسید به همسرش گفت: من به اطاق ملاقات آقا می روم، شما هم به اندرون منزل خدمت خانم آیه الله بروید.
همسر تاجر به درب اندرونی مراجعه کرد و در زد، زن آیه الله صدر در را که باز کرد، آنقدر لباسش ساده و معمولی بود که باور نکرد این عیال آیه الله است گمان می کرد که خدمتکار خانه است، گفت:خانم تشرف دارند؟ من با خانم کار دارم، او خجالت کشید بگوید من خودم خانم هستم لذا گفت خانم نیستند.
زن تاجر مایوسانه رفت، بعد از پایان دید و بازدید تاجر با مرحوم آقای صدر رضوان الله علیه ، آقا به اندرون منزل رفت، عیال آقا جریان را برای آقا شرح داد و گفت او خیال کرد که خدمتکار منزلم به من گفت: خانم کجاست من هم گفتم خانم نیست.
آقای آیه الله صدر فرمود راست گفتی: زیرا خانم آن بود که چادرش چند وصله داشت و درآمد(فدک) را به فقرا و بیچاره ها می داد، لباس شب عروسی خود را به نیازمند و بیچاره داد.
واقعا این بیان مرحوم آیت الله صدر چقدر دلربا و دلنشین و جالب بود، آن مرد مزبور به خانمش گفت: اولا باید بدانی که دستم از مال دنیا تهی است و علاوه بر اینها لباس شخصیت نمی آورد بلکه این صبر بر فقر است که انسان را در پیشگاه خداوند متعال آبرو می بخشد.
برنامه حراست فرزندان
یکی از مردان خوب روزگار زن با فضیلتی داشت، این زن و شوهر پیوسته در فکر آن بودند که فرزندانشان مودب به آداب اسلامی بوده و گرفتار فساد اخلاق نشوند، لذا در این رابطه برنامه های داشتند. مثلا نسبت به هم دروغ نگویند. ازبدگوئی دیگران خودداری می کرنند، نسبت به هم تندی ننمایند، بچه ها را نزنندو…
اتفاقا یک روزی نواری به خانه شان راه پیدا کرد که خیلی مبتذل بود پدر وقتی که باخبر شد گفت: بچه ها می دانید این نوار همان عسل معاویه است، بچه ها گفتند: چطور؟
گفت: معاویه برای بعضی از دوستان حضرت علی علیه السلام عسل می فرستاد تا شیرینی ولایت حضرت علی را از کام آنها بگیرد که یکی از دوستان آن حضرت بنام (ابوالاسود) با خبر شد که از جانب معاویه به خانه اش عسل برده، او با عجله و شتاب به منزل رفت تا بچه ها را از خوردن عسل منع کند، ولی وقتی که وارد شد دید دخترش مشغول خوردن عسل است، فریاد زد: دخترم نخور، این زهر کشنده است وقتی که دخترش از اصل قضیه با خبر شد انگشت به گلو فرو برد عسل را برگرداند وگفت: من دین و ایمان خودم را به عسل نمی فروشم، مولای من و پیشوای من حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است.
حالا ای بچه های عزیز بدانید این نوار های مبتذل سوغات غرب است که می خواهند با این وسیله و وسائل دیگر ما را از اسلام جدا کنند بچه ها وقتی که این مطلب اساسی را از پدر شنیدند نوار را درهم شکستند.
پیام زندگی را دریابیم
خودش بود و جاده . عقربه های کیلومتر شمار سرعت بالای 140 کیلومتر در ساعت را نشان می داد… با آنکه بسیار خوابش می آمد اما به واسطه ی عجله ای که داشت حاضر نبود بایستد و دقایقی استراحت کند.
وقتی به خودش امد متوجه شد ماشینش تکان می خورد و سر و صدای خاصی بلند شده است. یک لحظه متوجه شد که چرتش برده بود و لاستیک سمت راست ماشینش روی شانه ی خاکی جاده رفته بود. بلافاصله فرمان را برگرداند و در مسیر جاده قرار گرفت.
خدا بسیار به او رحم کرده بود.
راز موفقیت آدمای موفق
واسه ی اینکه ببینیم آدمای موفق چطور موفق شدن و ما چطوری باید به موفقیت برسیم دو راه موجود داره:
1. یکی اینکه توی این زمینه کتابهایی رو بخونیم که در مورد رازهای موفقیت حرف میزنه ویا کلاس ها و همایش هایی بریم و سخنرانی هایی رو گوش بدیم که در این مورد میخوان به ما آگاهی و اطلاعات بدن.
2. یه راه خوب دیگه هم اینه که رو زندگی آدمای موفقی که دور و برمون هستن دقت کنیم، ببینیم اونا چه جوری فکر و و عمل می کنن تا ما هم با مدل سازی همون افکار ها به موفقیت برسیم.
مطالعه ی زندگی عمده ی آدمایی که به موفقیت های چشم گیری دست یافته اند نشون میده دو چیز الگوی رفتار ی همه ی اونا بوده وهست. هدف و برنامه
آدمای موفق معمولا هدف دارن یعنی هر وقت باهاشون صحبت می کنیم می بینیم که هدفی رو برای آینده شون در نظر دارن. هدفی که روشن و شفافه.
یادتون باشه صرف مشغولیت های ما به معنای داشتن هدف نیست. ممکنه یه دانشجویی هر روز دانشگاه بره و بیاد ویا یه مغازه داری هر روز بره سر کار وبیاد خونه ولی الزاما هدف نداشتن. هدف یعنی جایی که میخوای بهش برسی. اما داشتن هدف هم کافی نیست.