برنامه حراست فرزندان
یکی از مردان خوب روزگار زن با فضیلتی داشت، این زن و شوهر پیوسته در فکر آن بودند که فرزندانشان مودب به آداب اسلامی بوده و گرفتار فساد اخلاق نشوند، لذا در این رابطه برنامه های داشتند. مثلا نسبت به هم دروغ نگویند. ازبدگوئی دیگران خودداری می کرنند، نسبت به هم تندی ننمایند، بچه ها را نزنندو…
اتفاقا یک روزی نواری به خانه شان راه پیدا کرد که خیلی مبتذل بود پدر وقتی که باخبر شد گفت: بچه ها می دانید این نوار همان عسل معاویه است، بچه ها گفتند: چطور؟
گفت: معاویه برای بعضی از دوستان حضرت علی علیه السلام عسل می فرستاد تا شیرینی ولایت حضرت علی را از کام آنها بگیرد که یکی از دوستان آن حضرت بنام (ابوالاسود) با خبر شد که از جانب معاویه به خانه اش عسل برده، او با عجله و شتاب به منزل رفت تا بچه ها را از خوردن عسل منع کند، ولی وقتی که وارد شد دید دخترش مشغول خوردن عسل است، فریاد زد: دخترم نخور، این زهر کشنده است وقتی که دخترش از اصل قضیه با خبر شد انگشت به گلو فرو برد عسل را برگرداند وگفت: من دین و ایمان خودم را به عسل نمی فروشم، مولای من و پیشوای من حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است.
حالا ای بچه های عزیز بدانید این نوار های مبتذل سوغات غرب است که می خواهند با این وسیله و وسائل دیگر ما را از اسلام جدا کنند بچه ها وقتی که این مطلب اساسی را از پدر شنیدند نوار را درهم شکستند.