مدیریتی والاتر وبرتر
یکی می گفت: «جا دارد مدیران امروز ما سیره عملی شهدای ما را دنبال نمایند واز طریق مطالعه وتامل در خاطرات مدیریتی سرداران وشهدایی که در کوران مشکلات وسختی های دفاع مقدس بار سنگین جنگ را با مدیریت خود در هر سازمان و نهادی که هستند بهبود ببخشند.»
البته نقل این مطلب در اینجا فقط و فقط برای اتمام حجت شهدا با مسئولین امروز ماست که مبادا از یادشان برود که پشت میز نشین امروز خود را مدیون رشادت وجانفشانی دیروز این عزیزانند.
اماروی سخن ما با شما جوانان ونوجوانانی که مسئولیت های کلان ومهم این جامعه را بر عهده خواهید گرفت. لذا برای شماست که دیر نشده در پی یافتن این گنج نهفته درسینه یادگاران دفاع مقدس باشید تا با عمل به آن سیره در آینده مدیری نمونه و موفق شوید.
آنچه به نظر می آید این است که بخش مهمی از مدیریت ویا به عبارتی اولین قدم در مدیریت بر می گردد به چگونگی برخورد با نیروهای تحت امر که در این زمینه خاطره ای را از مدیریت سردار «حاج شعبان زینلی» قائم مقام لشکر زرهی هشت نجف اشرف که توسط برادر بسیجی سید کاظم مرتضوی نقل شده است انتخاب کرده ایم که با هم می خواهیم.
اما قدمهای بعدی با خود شماست.
اولین باری که به جبهه اعزام شدم قبل از عملیات بدر بود. برای اعزام هفت خوان رستم را طی کردم. چون علاوه بر سن کم جثه کوچکم نیز باعث می شد که سنم از دور جلب توجه کند. به هر حال به جبهه رفتم واز اینکه در گردان پیاده سازماندهی شده بودم خیلی خرسند و راضی بودم. چون می توانستم پا به پای شیرمردان در عملیات شرکت کنم.
اما این خوشحالی دوامی نداشت چون با شروع آموزش آبی خاکی من وچند نفر دیگر از هم سن وسالانم را جدا و به مقر پشتیبانی بردند. از اینکه از عملیات بازمانده وبه قول بچه ها مجبور بودیم نخود و لوبیا پاک کنیم خیلی ناراحت بودم. یک روز گفتند: «شعبان زینلی» قائم مقام لشکر به مقر می آیند. دیدم فرصت از این بهتر پیدا نمی شود. با عزمی راسخ دوستانم را نیز با خودم همراه کردم ونزد زینلی رفتیم. از ابتدا تندی واعتراض حرف راشروع کردیم. چون می دانستیم اگر کوتاه بیایم کلاهمان پس معرکه است ونمی توانیم در عملیات حضور داشته باشیم. بعد از حرف های ما زینلی شروع کرد خیلی صمیمی، گویی سالها ما را می شناخت، از عملیات گفت و وظیفه هر واحد وتک تک افراد را گوشزد کرد وبعد از آن اهمیت کار ما را در پشتیبانی یادآوری نمود وگفت چون حضور ما در آنجا مهم است ودر طول عملیات چه کمکی می توانیم به رزمندگان بکنیم.
قبل ازملاقات با زینلی فکر می کردیم هیچ توجهی نمی تواند منصرفمان کند ولی آنقدر منطقی وبا خلوص صحبت کرد که فکر کردیم اصلا اگر ما نباشیم ممکن است عملیات… البته او قول داد در عملیات بعدی حتما ما جزء گردان پیاده باشیم.