آیاتی ازسوره معارج درتاییدداستان غدیر
. آياتى از سوره معارج در تأييد داستان غدير
بسيارى از مفسّران و راويان حديث، در ذيل آيات اوّليّه سوره معارج(1)، شأن نزولى نقل كرده اند كه خلاصه اش چنين است:
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) على(عليه السلام) را در غدير خم به خلافت منصوب كرد و درباره او فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»
چيزى نگذشت كه خبر آن در اطراف پيچيد، «نعمان بن حارث فهرى» كه از منافقان بود خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمد و عرض كرد:
تو به ما دستور دادى كه شهادت به يگانگى خدا، و رسالت تو بدهيم، ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و نماز و زكات دادى، همه اينها را پذيرفتيم، ولى به اينها راضى نشدى، تا اين كه اين جوان (اشاره به على(عليه السلام)) را به جانشينى خود منصوب كردى و گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَعَلىٌّ مَوْلاهُ» آيا اين كار از ناحيه خودت بوده، يا از سوى خدا؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: «قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست، از ناحيه خدا است».
«نعمان بن حارث» روى برگرداند و گفت:
«خداوندا، اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو است، سنگى از آسمان بر ما بباران!»
ناگهان سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت. و اينجا بود كه آيه «سَئَلَ سائلٌ بِعَذاب واقِع» نازل گشت.
آنچه در بالا آمد مطابق روايتى است كه در «مجمع البيان» از ابوالقاسم حسكانى نقل شده است همين مضمون را بسيارى از مفسّران اهل سنّت و راويان احاديث با تفاوت مختصرى نقل كرده اند، مانند: «قرطبى» در تفسير معروفش و آلوسى در تفسير روح المعانى و ابواسحاق ثعلبى در تفسيرش
1 . «سئل سائل بعذاب واقع * للكافرين ليس له دافع * من الله ذي المعارج; تقاضا كننده اى تقاضاى عذابى كرد كه به وقوع پيوست، اين عذاب مخصوص كافران است، و هيچ كس نمى تواند آن را دفع كند، از سوى خداوند ذى المعارج.»