پیام خدا به محفل عقد فاطمه علیها السلام
پیام خدا به محفل عقد فاطمه علیها السلام
جبرئیل پیام آفریدگارهستی را در مجلس عقد فاطمه علیها السلام در آسمان چهارم،بدین صورت قرائت کرد:
«ستایش از آن من و شکوه وعظمت ویژه ی من است،و مردمان همگی بندگان و آفریده ی من هستند.اینک من بنده ی شایسته ی خویش(فاطمه)را به عقد برگزیده ی بندگانم(علی)درآوردم. هان ای فرشتگان! همگی گواه باشید».
در روایت است که:«ام ایمن»- که بانویی با ایمان بود- بر پیامبر وارد شد در حالی که گریه می کرد.پیامبر از علت گریه اش جویا شد؟او گفت:مردی از انصار دخترش را شوهر داده و در عروسی او بر سر دخترش،شکر و بادام افشانده است،و من با دیدن آن تشریفات به یاد مراسم ساده و پر معنویت عقد فاطمهعلیها السلام افتادم که شما چیزی بر سرش نیفشاندید.
پیامبر فرمود:سوگند به خدایی که مرا به رسالت برانگیخت،هنگامی که خدا«فاطمه» رابه عقد«علی»درآورد،به فرشتگان مقرب خویش فرمان داد تا بر عرش او گرد آیند و همه آنها-که «جبرئیل»و«میکائیل»و«اسرافیل»نیز بودند- گرد آمدند.آن گاه به پرندگان دستور داد به نغمه سرایی بپردازند و به درخت «طوبی»فرمان رسید که مروارید تازه و لؤلؤ شفاف و درّ سفید و زبرجد و یاقوت سرخ بر آنها بپراکند.
در روایت دیگری آمده است که:محفل پرشکوه عقد«فاطمه» و«علی» در شب معراج و در کنار«سدره المنتهی»- منظور مکان،یا درخت شکوهباری است در بهشت پر طراوت و زیبا- برگزار گردید و آن شب،خدا به «سدره المنتهی» فرمان دادکه: آن چه داری بیفشان و نثار نما!و آن هم به فرمانبرداری از خدا بارانی از درّ و گوهر و مرجان را بباراند.
منبع:آیت الله محمدکاظم قزوینی،فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت
قرآن شراب مومنان
قرآن شراب مومنان
چندسفارش آقای سید محمد حسن قاضی :اول روخوانی قرآن.می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید.
توصیه دیگر ایشان جمع آوری دوره تاریخ اسلام بود.می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)تا255ه.ق یا260ه.ق بخوانید.
وبعد از عمل به این ها می فرمودند برو نماز شب بخوان!”
آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند:"دستورالعمل ،قرآن کریم است؛فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً وعملاًو حالاً.آن قره العیون را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم وصراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیر های شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر،خصوصاً در بطون لیالی…"و نیز:"بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا وغم انگیز،پس آن نوشیدنی و شراب مومنان است.تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد.”
آیت الله سید علی قاضی
آنچه نمی دانید باید احتیاط کنید
گفتم که:الف،گفت دگر؟گفتم:هیچ درخانه اگر کس است،یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم:"کسی که بداند هر که خدا را یاد کند،خدا همنشین اوست،احتیاج به هیچ وعظی ندارد،می داند چه باید بکند و چه نباید بکند؛ می داند که آنچه را که می داند،باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند،باید احتیاط کند.”
آیت الله بهجت
میلاد امام رضا(ع)
طلوع زيباى شمس الشموس از مشرق كرامت و رأفت مبارك!
ميلاد هشتمين امام، هفتمين قبله و دهمين کشتي نجات، آقا امام رضا (علیه السّلام) بر شما مبارکباد.
ولادت باسعادت سلطان، امير و ولي نعمت تمام ايرانيان، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک.
ميلاد عالم آل محمد، هشتمين حجت سرمد، نگين درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (علیه السّلام) مبارک باد.
ميلاد شمس الشموس، خسرو اقليم طوس، شاه انيس النفوس، برشما و خانواده ي گراميتان، تبريک و تهنيت.
ميلاد هشتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت بر عاشقان طريقش مبارك باد.
سلام بر سلطان خراسان؛ او که غبار قدمگاهش، سرمه دیدگان ماست.
ميلاد على بن موسى الرضا، مأواى دلشكستگان و تكيهگاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حريمش مبارك باد!
شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها
اي پسر فاطمه، نور هدي
سبزترين باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها مي شود
پاکتر از آينه ها مي شود
اي گل گلزار خدا، يا رضا
آينه ي قبله نما يا رضا
السلام اي حضرت سلطان عشق
يا علي موسي الرضا اي جان عشق
السلام اي بهر عاشق سرنوشت
السلام اي تربتت باغ بهشت
از عرش سلام سرمدي آوردند
آيينه ي حُسن سرمدي آوردند
با آمدن رضا (ع) از باغ بهشت
يک دسته گل محمدي آوردند
ميلاد نور مبارک
به گوش دل ندا آمد، که يار دلربا آمد
به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده، بشد در ماه ذيقعده
که آمد بهترين بنده، رضا آمد ، رضا آمد
نقاره ها ز اوج مناره وزيده اند
مردم صداي آمدنت را شنيده اند
زيباتر از هميشه شده آستان تو
آقا! چقدر ريسه برايت کشيده اند
ولادت هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت، آقا امام رضا (عليه السلام) مبارکباد.
حريمت قبله ي جانم
بود حب تو ايمانم
تو را هر لحظه مي خوانم
رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولاي تو
گدايم من گداي تو
نهادم سر به پاي تو
رضا جانم، رضا جانم
ميلاد نور مبارک
شمع جمع شاپرکهايي رضا
اي کليد ساده مشکل گشا
آن گل زيبا گل خوشبو تويي
اي رضا جان، ضامن آهو تويي
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگيرم اوج، خوشحال و رها
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد
، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد
بردامن ما دست توسل بزنيد
ساقی امشب راحت جان می دهد
هر چه خواهی از کرم آن میدهد
گردش چرخ فلک بر کام ماست
حاجتت شاه خراسان می دهد
هر کی دلش اسیره سلطان عالمینه
کوی امام هشتم شیش گوشه ی حسینه
گل رنگ و بوی خود را زان بی قرینه دارد
شهر رضا صفای شهر مدینه دارد
بیــــا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است آن را مختصر کن
دل من خاک نیشــابوری تـوست
کـــرم فرما و از این دل گـذر کن!
من هم یه خطا کارم
اما با اینکه گنه کارم
در روز جزا شادم
از اینکه رضا دارم
سلطان سریر ارتضا ما را بس
فرزند علی مرتضی ما را بس
در روز جزا که مزد اعمال دهند
پاداش غلامی رضا ما را بس
از کرامات حضرت معصومه(سلام الله علیها)
از کرامات حضرت معصومه(سلام الله علیها)
دست چپ من از کار افتاده انگشتانم جمع شده و بی حس هستند.وضعیت دست چپم بسیار بد است.سردردهای دوره ای من شدیدتر شده است.سر دردی که با دوا و دکتر هم خوب نشد.حوصله ام سر رفته.بلند می شوم و می روم کنار دار قالی-
-مادر!
-چی میگی نجمه؟
-من دلم گرفته- چکار کنم؟ ……بریم زیارت کریمه بانو؟
-سر ظهر؟
-چیه، عیبی داره؟
-خیلی خوب مادرجون!برو لباستو بپوش حاضر شو.
از زیر ساعت حرم می گذریم.ساعت،دو بعدازظهر را نشان می دهد.وارد حرم می شویم.زائران زیارتنامه می خوانند.بوی خوش گلاب مشامم را نوازش می دهد.بعد از زیارت به مسجد طباطبایی می رویم.گوشه ای می نشینیم.سجاده ام را پهن می کنم به نماز می ایستم.بعد از نماز تسبیح سبز رنگ را از داخل سجاده بر می دارم و ذکر صلوات می فرستم.ناگاه صدایی از پشت سر می شنوم:دختر خانم!با دست چپت هم صلوات بفرست.بر می گردم کسی نیست.نگاهم به ضریح می افتد.متوجه دست چپم می شوم.آن را حرکت می دهم.خوب شده.انگشتانم را باز می کنم.لبهایم از خوشحالی می لرزد.نماز مادرم تمام شده.
- شادمان می گویم:مادر،دستم خوب شد!
- شوخی نکن نجمه!
- به خدا راست می گم. مادر باورش نمی شود.دستم را مقابل صورتش می چرخانم.با صدای بلند گریه می کند.خادمی که آن نزدیکی است به سویمان می آید.بلند می شوم.بغض راه گلویم را بسته:آقا!حضرت معصومه(سلام الله علیها)منو شفا داد. خادم با دست اشاره می کند-:آرام باش دخترم!اگه مردم بفهمند،شلوغ می شه.اون خانم کیه؟-مادرمه-.خیلی خوب،تشریف بیارید بیارید بریم دفتر حرم،اونجا کرامت ثبت بشه.
من می گویم و مدیریت حرم می نویسد.خودکار آبی را روی صفحه کاغذ می لغزاند.نجمه حسینی هستم.فرزند ضامن علی،17ساله،شغل پدرم کارگر بنایی است.اهل افغانستانم.ولایت سمنگان…