اخبار
ابتدا گروه موافق دیدگاه خود را بیان کردند که از آن می توان به مواردی چون: سبقت فقه سیاسی در شیعه(قرن سوم و چهارم) قبل از تدوین فقه استدلالی،جهانی بودن دعوت پیامبر(ص) و منحصر نبودن به جامعه دینی و اسلامی،قبول کردن شرایط سخت توسط ائمه(ع) به خاطر سیاست، بارز بودن رابطه دین با سیاست به دلیل نامه52 حضرت علی (ع) به فرماندارش، تأکید داشتن امام خمینی بر شفاف سازی توسط روحانیون، تأکید داشتن مقام معظم رهبری بر هدایت سیاسی توسط روحانیون در جامعه، متفاوت بودن اجرای احکام حکومت اسلامی با دیکتاتوری، ندانستن معنای دین و سیاست توسط قائلین به جدایی دین از سیاست اشاره کرد.
گروه منتقد هم نظرات خود را در مقابل این گونه بیان داشتند: نبودن وظیفه پیامبر بر تشکیل حکومت با توجه به آیه «ما علی الرسول الا البلاغ» یا«فذکر انما انت مذکر»، بازماندن روحانیون از تهذیب اخلاق و تعلیم مردم در صورت پرداختن به سیاست، عدم ورورد روحانیت به سیاست با توجه به همراهی سیاست با خدعه و نیرنگ و دروغ، دین زدگی یا دین گریزی مردم به دلیل روحانیون خطاکار سیاسی، تبدیل شدن محیط حوزه به تشکل های احزابی در صورت داشتن رابطه دین با سیاست، عدم پیشرفت در همه زمینه ها به دلیل رابطه دین با سیاست، عدم همراهی دین با سیاست در جامعه امروز ایران.
دکتر محسنی بعد از شنیدن نظرات دو گروه، نظر خود را این گونه بیان داشت: پیامبر اکرم(صل الله علیها واله وسلم) با توجه به آیه 6 سوره احزاب و آیه55سوره مائده در همه شئون بر مردم ولایت دارند. اسلام نظام سیاسی و اجتماعی است همانگونه که مکتبی تهذیبی و اخلاقی است. عالم سیاست و قدرت می تواند پر از خدعه و نیرنگ باشد ولی اگر کار برای خدا باشد و اطمینان قلبی وجود داشته باشد از ورطه های شیطانی باز می دارد.
وی همچنین ادامه داد: اندیشمندان دینی بین سیاست مشروع و غیر مشروع مرز قائل شدند و خودشان از سیاست مشروع بهره بردند، قبل از انقلاب که دین از سیاست جدا بود کشور ما عقب مانده بود ولی بعد از انقلاب پیشرفت زیادی داشته است و از جمله کشورهای در حال پیشرفت می باشد همچنین پیشرفت غربی ها در همه جنبه های انسانی نیست علت عقب ماندگی کشور ما برداشت نادرست از دین بوده است. روحانیون و عالمان دینی در صورتی که علم و عمل را باهم داشته باشند می توانند تاثیر مثبت داشته باشند و در جامعه اسلامی در رأس حکومت شخصی که آگاه و آشنا به دین است حضور داشته باشد زیرا سیاست ما عین دیانت ماست.
صفحات: 1· 2